نامه به دوست خوبم شکوفه گیلاس

با درودی گرم خدمت دوست عزیزم بنفشه

امیدوارم خوب خوب باشی......

 

قبلا تاسف خودرا ازاینکه شما با برخوردی احساسی یک مسئله خصوصی را که میشد درگفتگوها مطرح نمایی دروبلاگت نوشتی وبدان جنبه عام دادی ابراز می نمایم ........

 

ودرپاسخ به نوشته تان تحت عنوان چند کلمه حرف حساب  به یکایک موضوع های اشاره شده پاسخ می گویم

واما قبل ازپرداختن به نوشته شما نظرتان را به دومسئله جلب می کنم..

1- فرهنگ گفتگو یعنی اینکه ما باید یادبگیریم مسائل مورد اختلاف را درمحیطی آرام وبدون جنجال وهیاهو مطرح نموده ودرباره آن گفتگو کنیم ........ که این خود باعث خواهد شد که چنین مسائل جزیی وکم اهمیت متن وبلاگ نگردد....!!!

2- اشاعه فرهنگ نقد وانتقاد و نقدپذیری در بقول شما وبلاگشهر.. که این دو باعث می گردد وبلاگهای ما به محلی جهت تبادل اندیشه و یادگیری ویادهی تبدیل گردد.

 دوست خوبم  متاسفانه شما دربرخی ازمواقع با مسائل برخوردی کاملا احساسی داری و بجای اول فکر بعدا عمل روش اول عمل وسپس فکرکردن را پیش می گیری. !!

واما جواب شما.......

اول اینکه شما ازکجا می دانی آن یاداشت ها کار من است؟؟ مگراینکه بخواهی موارد به موارد خصوصی جنبه عمومی بدهی که این کار علاوه برنادرست بودن باعث کاهش اعتماد می گردد.

ودوما اینکه برفرض کار من باشد آیا من به شما و یا کس دیگری توهین کردم؟؟؟

تازه برفرض که زمانی این عمل توهین ازطرف کسی دروبلاگ شما صورت گیرد شما می توانی نوشته را پاک کنی ویا برای قسمت یاداشت فیلتربگذاری و لی  هیجکس  (من وشما)نمی توانیم به کسی دیکته کنیم که چه بنویسد و چه ننویسد ولذا درچهارچوب آزادی اندیشه وبیان هرکس که وارد دنیای وبنگاری می شود چون بهرروی می خواهد نوشته خودرا درمعرض دید دیگران قرار دهد بایستی نقد پذیری را هم پیشه کند و این جنبه عمومی مسئله رامدنظر قراردهد

واما درپاسخ به چند کلمه حرف حساب شما..........

اول اینکه شما تعدادی دوست داری و اگرنوشته ات شخص مشخصی است باید نام بنویسی نه اینکه اشاره کنی

چون در آنصورت معلوم نیست منظورت کیست.. ؟ واین نشان می دهد که گمانه زنی کرده ای وخاطرجمع نیستی وحتی اگرخاطرجمع جمع هم که بودی باید برای من یاداشت می گذاشتی.

 نوشته شما::::::::::( کامنت گذاشته ونقدپذیربودن رابهانه کرده)

من هم منتقد هستم و هم انتقادپذیر وبنابراین نقد برخلاف تصورشما تحمیل عقیده نیست وهرکس درهرکجا می تواند نظریاتش رادرچهارچوب آزادی اندیشه وبیان بنویسد وتا آنجا که مستقیما به جنبه توهین وناسزا نداشته باشد هیچ اشکالی ندارد............ومنطقه آزاد شهر بقول شما یعنی همین...... یعنی آزادی درنوشتن وابرازعقیده بی حد ومرز تا خط قرمزتوهین وتهدید

 

نوشته شما::: اما یادگرفتم که هرکس هرجوری که دلش خواست دراینجا بنویسد!

این نوشته برخلاف و درتضادکاملی با نوشته بالای شما....... چگونه است که هرکس درمنطقه آزاد شهر هرجوری که دلش خواست بنویسد  ولی شما می خواهی جلوی این آزادی را بگیری؟ ونقدرا تحمیل عقیده ومسخره به حساب آوری؟؟؟؟؟؟؟؟ برخلاف تصورشما نقد نوشتن همیشه دارای اثرمثبت است اگرنگاهی به نوشته های همان شخص بکنی اثراین انتقاد ها را می بینی ( توقف استفاده ازشکلک درمتن و دورنمودن وبلاگ ازیک دکان تبلیغاتی) کم ترین اثراین نقدهاست........ بهرروی من خودرا مجازمی دانم که هرعقیده ای همانگونه که خود می دانم ودرهرکجا که خود مناسب بدانم به زیرنقدبکشم.......... ( که البته با عدم نقدپذیری شما و همان شخص دروبلاگهایتان نخواهم نوشت).........نوشتید:::: قرارنیست همه به سلیقه مابنویسند! چه کسی چنین گفته ویا خواسته؟

 

ونوشته ایدکه::::: از آزادگی حرف می زنید امابارفتارتان اولین کسی هستیدکه آزادی رازیرسئوال می برید!!

 

اولا آزادگی با آزادی دومقوله جداهستند......... آزادگی منش است یعنی بدون وابستگی وبی مرز اندیشیدن وآزادی یعنی درزندان نبودن و یا رها بودن والبته خودآزادی بدون موصوف چنین است وباید کلمه ای همراهش باشد مثل آزادی اندیشه- آزادی انتخاب ووو....... دوم اینکه کجا من آزادی رازیرسئوال بردم؟؟؟ شما وخودم وهرکس آزادیم بنویسیم و شما وخودم وهرکس آزادیم نوشته ها را نقد کنیم>>> این نوشته ات کاملا بدورازواقعیت واندیش ورزیست.

 ودر آخراشاره کرده وهشدار داده اید که::::::::(: شما بااین کار دوستانتان راازدست می دهید وبیشتربه خودتان ورفتارتان فکر کنید)............

دوست خوبم اولا دوستی با آشنایی دومقوله جداست  ولی من بانوشته شما کاملا مخالفم دوستی که بخاطرنوشتن نقد بخواهد دوستی کسی راازدست بدهد اصولا  نه معنی دوستی را می داند ونه درانتخاب دوست تبحردارد واگردرمورد من وشما چنین شده بی شک شما به دنبال بهانه ای بوده ایدبرای خدشه دارکردن دوستی و این داستان رابهترین فرصت ارزیابی کرده اید............. ومن متاسفم........گرچه به عقیده وتصمیم وانتخاب شمااحترام می گذارم

 

شما هزگزنگران من نباشید من دوستان واقعی خود را تا آخرعمرازدست نخواهم داد......

بهرروی رفتارشما ازروزآدینه دریاداشت یاهو وهم چنین متن دفترتان بسیاراحساسی وسطحی است

وامید وارم دراین مورد عمیق تربیاندیشید وسطح و پوسته مسائل گذرکنید.........

درضمن بدانید که من معلم جامعه که نیستم که به کسی درس بدهم وافرادی مانند همان شخص که متاسفانه هنوز دانش وآگاهی اش درسطح یک دختردبستانی است فراوان هستند و ادب وآموزش آنها هم دیگردیرشده وبه من هم ربطی ندارد..

آنکس که نداند ونداند که نداند.................. درجهل مرکب ابد الدهربماند

......................

بهرروی من ازشما دل آزرده شده ام وتوقع چنین رفتارسطحی واحساسی رانداشتم

شما هم می توانی درمورد تداوم دوستی فکرکنی وتصمیم بگیری ومن با انتخاب شما هرچه باشد موافقم

گرچه به مانند همان روزهای خوب گذشته دوستت دارم و برپیمان دوستی ام تاهمچنان بودن استوارم

ولی منش من چنین است که دوستی ام را ازکسی اصرارنمی کنم.

برایت بهترین آرزوهارادارم نازنین دوست .......... ارادتمند ودوستدار همیشگی تو....... س مانند؟؟؟

 درضمن شما برایم نوشتی که باید درمورد دوستی بامن فکر کنی! چشم براه نتیجه فکرکردن شما هستم وحتما برایم درهمین جا حاصل این فکرکردن رابنویس.......... ممنون